در جریان چند ماه گذشته، دهها عضو جنبش اخوان المسلمین مصر به قتل رسیده و دفاتر آنها غارت و به آتش کشیده شده است. نیروهای پلیس علنا حاضر به حفاظت از آنها نیستند.
همزمان با اعلام کودتای ارتش از سوی ژنرال سیسی در روز چهارشنبه، مرسی در وبسایت ریاست جمهوری با انتشار یک پیام ویدیویی، برکناری خود را محکوم کرد. وی گفت «من رئیس جمهور منتخب مصر هستم. انقلاب در حال دزدیده شدن از ماست.» دقایقی بعد وبسایت ریاست جمهوری از کار افتاد، این پیام ویدیویی ناپدید شد و رئیس جمهور و ۳۰۰ تن از اعضای ارشد اخوان المسلمین در حصر خانگی قرار گرفتند. محمد المصری از دانشگاه امریکایی قاهره مینویسد «اصحاب رسانه از دوران مبارک، وفاداران به رژیم مبارک و اعضای کلیدی جناحهای لیبرال و سکولار دست به دست هم دادند تا یکی از بزرگترین هجمههای تبلیغاتی
در تاریخ سیاسی معاصر را جهت اهریمنی جلوه دادن مرسی و اخوان المسلمین رقم بزنند.» همه اینها به منظور خوشایند لیبرالها و سکولاریستهاست و این در حالی است که حامیان اخوان المسلمین یعنی کشاورزان معمولی، کارگران و اندیشمندان مذهبی در تلاش هستند کاری را انجام دهند که آشکارا غیر ممکن به نظر میرسد: از بین بردن یک قرن هجمه امپریالیستی و نئو محافظه کاری و خنثی کردن توطئههایی که هدفشان تبدیل کردن مصر به یک وابسته درجه سوم نظام امپریالیسم است. جریان پاکسازی اکنون با سرعت در حال انجام است. پخش شبکه تلویزیونی ماهوارهای اخوان المسلمین در کنار دو شبکه مطرح اسلامی دیگر
متوقف شد؛ مجریان و بسیاری از کارکنان این شبکهها و همچنین شبکه الجزیره که حامی مرسی قلمداد میشدند، زندانی شدند. تلویزیون دولتی مصر بدگویی از اخوان المسلمین را همانند دوران مبارک از سر گرفت. عدلی منصور، رئیس دیوان عالی قانون اساسی مصر، «رئیس جمهور» جدید، که از سوی ارتش منصوب شد، سوگند خورد که از جمهوریت و قانون اساسی محافظت کند اما اینکه از کدام جمهوریت و کدام قانون اساسی، مشخص نیست. مصر از سال ۲۰۱۱ تا زمانی که قانون اساسی جدید این کشور در یک همه پرسی تصویب شد، کشوری بدون قانون اساسی قلمداد میشد اما اکنون ارتش قانون اساسی جدید را به حالت تعلیق درآورده است. در
حالی که رئیس جمهور قانونی مصر توسط ارتش کنار گذاشته شده است، جمهوری خواندن این کشور بیشتر به یک شوخی شباهت دارد.بیداری اسلامیبا این حال، این تنش و هیجان سیاسی، بسیار عمیق و فرونشاندن آن غیرممکن است. حتی تحلیلگران غربی مانند جنیو آبدو در سالهای آخر دیکتاتوری سکولار حسنی مبارک اذعان کردند که «شرایط تاریخی، اجتماعی و اقتصادی زمینه را برای بازگشت جامعه(مصر) به مذهب فراهم کرده است.» این موضوع در خیزشهای سال ۲۰۱۱ به اوج خود رسید؛ خیزشهایی که از سوی رسانههای غربی «بهار عربی» نامیده شد اما در حقیقت به طور عمده در راستای تعالیم اسلام بودند و مستقیما قدم در
مسیر انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران، انقلاب ۱۹۹۰ الجزایر و انتفاضههای فلسطین(۱۹۸۷،۲۰۰۰) گذاشتند؛ انقلابهایی که لیبرالها و سکولاریستها هیچ نقشی در تحقق آنها ایفا نکردند. در سال ۱۹۷۹، همزمان با انقلاب ایران، یک مصری جوان از حزب اخوان المسلمین به نام عصام العریان(معاون رئیس کنونی حزب آزادی و عدالت و نماینده پارلمان) گفت، «در پی شکست دموکراسی غرب، سوسیالیسم و کمونیسم در مقابله با مشکلات اجتماعی - اقتصادی، مردم جوان اعتقاد دارند اسلام راه حل معضلات جامعه است.» سه دهه بعد، اخوان المسلمین موجی از آرمانگرایی را هدایت و رهبری کرد و همچنین ثمره ۸۵ سال تجربه در سازماندهی
را دید اگرچه با دشمنان قدرتمندی روبروست که مخالف «نقشه» جدید برای جامعه مصر هستند. در حال حاضر امیدها برای اینکه مصر شکل جدیدی از دموکراسی اسلامی را محقق کند، لگدمال شده است. تاکنون تنها انقلاب اسلامی که موفق بوده است، انقلاب ایران است که همچنان با وجود روبرو بودن با توطئههای غرب مانند جنگ تحمیلی، بحران اقتصادی، فعالیتهای براندازانه و تحریمها با قدرت به راه خود ادامه میدهد. دیگر انقلابهای اسلامی - در الجزایر و افغانستان - تحت فشار غرب بینتیجه ماندند. تغییر ساختار سیاسی در ترکیه نیز در سال ۲۰۰۱ با اقبال گسترده به اسلامگراها آغاز شد اما همانند پیروزی
اسلامی مصر، نزدیکی دو کشور به امپراطوری امپریالیسم، این تحولات اسلامی را مخاطره انداخت. سرنگونی بن علی در تونس و مبارک در مصر در سال ۲۰۱۱ هر دو به نوعی تکرار تاریخ ترکیه و ایران در قرن بیستم بود که به موجب آن یک نظام دیکتاتوری سکولار غربگرا جای خود را به یک دموکراسی مستقل و اسلامی داد؛ با وجود این، هر یک از این انقلابها خصوصیات متفاوتی دارند. اما مصر در حال ایجاد یک جریان جدید است(یا دست کم تا قبل از کودتای جولای ۲۰۱۳ بود). خیزش ۲۰۱۱ در مصر که از سوی جوانان شهرنشین این کشور آغاز شد، به سرعت توانست اکثریت مطلق مردم مصر را بسیج کند اما مخالفان دولت مبارک خیلی زود به
دو طیف سکولاریست و اسلام گرا تقسیم شدند که در این میان پلیس و ارتش از سکولاریستها حمایت کردند. در مقابل، ارتش ایران آنچنان نفوذناپذیر نبود و همچنین ایرانیان اندیشمندی برجسته به نام آیت الله خمینی(ره) را داشتند که هیچ تمایلی نداشت تبدیل به دست نشانده نظام امپریالیستی غرب شود. و به همین دلیل است که این دو انقلاب(ایران و مصر) مسیرهای کاملا متفاوتی را در پیش گرفتند.تکرار ماجرای الجزایرکودتای نظامی در مصر تکرار دهشت انگیز کودتای ۱۹۹۱ در الجزایر است که به موجب آن به اولین انتخابات دموراتیک در تاریخ این کشور پایان داد و جنگی داخلی را رقم زد. این جنگ خسارات سنگینی
به کشور الجزایر تحمیل کرد و تبعات آن همچنان بعد از دو هفته گریبانگیر مردم الجزایر است. یک میلیون الجزایری در مبارزه با فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم کشته شدند - این اولین جنگ / انقلاب داخلی الجزایر بود که در آن سوسیالیستها و ملیگرایان سکولار و تحصیل کرده در فرانسه طیف مخالفان را تشکیل میدانند. مقامات فرانسوی به منظور جلوگیری از یک انقلاب اسلامی، تمام سازمانهای مذهبی اصلاح طلب را تعطیل کردند که این امر موجب شد جنبش سکولار قدرت را در دست بگیرد. به گفت میم معدل، بعد از انقلاب، «نظام الجزایر به طور حیرت آوری به نظام پهلوی شباهت پیدا کرد و به شدت سکولار شد…این
نظام در همه حیطههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دخالت کرد، دست به اصلاحات ارضی زد و با گروههای اسلامی ضدیت نشان داد». دقیقا همانگونه که شاه ایران قصد داشت یک سیستم سکولاریستی سرمایه داری را روی کار بیاورد و ناصر در مصر که تلاش کرد یک نظام سوسیالیست سکولار را روی کار بیاورد، بن بلا در الجزایر نیز از دستور کار آنها تقلید کرد؛ با وجود این، نتیجه در هر سه مورد ناامید کننده بود و با سرکوب مخالفان همراه شد. شست و شوی مغزی اسلام گراها در پی «جهاد» علیه اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹ در افغانستان شدت گرفت. در این عملیات، الجزایریها، مصریها و اسلامگراها از سراسر
جهان توسط امریکا سازماندهی و تامین مالی شدند و یک موج تروریستی با کمک القاعده آغاز شد. در عین حال، زمانی که افت قیمت نفت در دهه هشتاد میلادی مشکلات عدیده اقتصادی را موجب شد، پنجرهای از دموکراسی برای اسلامگرایان حقیقی در الجزایر باز شده بود. بعد از شورشهای سال ۱۹۸۸ و تنظیم قانون اساسی جدید که به موجب آن احزابی جدا از حزب حاکم افالان اجازه فعالیت پیدا کردند، جبهه نجات اسلامی الجزایر توانست بیش از ۵۰ درصد آرا را در انتخابات شهرداریها از آن خود کند و آماده در اختیار گرفتن قدرت شد. انتخابات ملی لغو شد و دومین جنگ داخلی الجزایر آغاز شد. ارتش وارد عمل شد و
هجمهای از ترور و کشتار اسلامگرایان را آغاز و حتی گروههای آدمکشی اسلامی جعلی تشکیل داد. برخی از بدنام ترین «گروههای مسلح اسلامی» در حقیقت ساخته سرویسهای مخفی الجزایر بودند و این چیزی است که حتی حامیان فرانسوی ارتش الجزایر نیز ناچار به اعتراف به آن شدند. فوضی سلیسلی میگوید «در جبهه داخلی، قصد آنها انجام اقدامات بیرحمانه به نام اسلام و بدنام کردن جبهه نجات اسلامی بود. در جبهه بین المللی، هدف متقاعد کردن غرب به این بود که اسلامگراها باید " ریشه کن " شوند.» تحولات الجزایر نمونه هولناک و بارز سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» است که در دهههای ۷۰ و
۸۰ میلادی با جدیت علیه افغانهای سوسیالیست که تحت حمایت شوروی بودند به کار گرفته شد. این سیاست همچنین در سالهای ۸۰ و ۹۰ نیز در مصر و سوریه مورد استفاده قرار گرفت و در پی آن مسلمانان به نام اسلام دیگر مسلمانان را میکشتند و «نیروهای امنیتی» خود نقشی گسترده در این توطئهها داشتند. جنگ داخلی الجزایر صرفا نسخهای شدیدتر از کابوس سادات / مبارک در مصر بود. فرانسه و امریکا از هر دوی این دولتهای سکولار نظامی حمایت کردند. بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۲ میلادی حدود ۲۰۰ هزار الجزایری جان خود را از دست دادند. حمایت امروز مصریهای سکولار از لغو انتخابات مشروعی که با پیروزی
اسلام گراها روبرو شد، باید ماجرای الجزایر را به یاد بیاورد.الجزایر: به روز شده اسلامگرایان در الجزایر همچنان تحت کنترل هستند اما تا پایان ناآرامیهای سیاسی در الجزایر راه درازی وجود دارد. با مرگ احتمالا قریب الوقوع عبدالعزیز بوتفلیقه، رئیس جمهور الجزایر فشار - همانند مصر - برای برگزاری انتخابات واقعی افزایش پیدا خواهد کرد که در آن اسلامگرایان قدرتمندترین طیف خواهند بود. اما شاید تکرار کابوسهای جنگ داخلی الجزایر دیگر در نه این کشور و نه در مصر کار آسانی نباشد. در هر صورت، پیش بینی سقوط اخوان المسلمین با حقیقت در مصر همخوانی نداشت و احتمال کمی وجود
دارد که مصر دوباره مانند سابق هم پیمان امپراطوری غرب شود. این کودتا خیانتکارانه بودن تلاش جهت هم پیمانی با امپراطوران غربی را به اسلامگرایان نشان داد. تنها راه رو به جلو برای مصر بریدن سر هیولاست همانگونه که ایران در آغاز بیداری اسلامی در سه دهه پیش این کار را کرد. تهدیدهای تروریستی واقعی همچنان در مصر وجود دارد. ایمن الظواهیری رهبر جدید القاعده تلاشهای خود را برای سرنگونی رژیم اسد در سوریه و دولت اخوان المسلمین در مصر متمرکز کرده است. شبه نظامیان اروپایی به قاهره آمدند تا در شهر نصر به مطالعات اسلامی یا تحصیل زبان عربی بپردازند اما سپس راهی اردوگاههای
آموزشی القاعده در مصر، شبه جزیره سینا یا لیبی شدند. بر خلاف بن لادن که قدرتهای غربی را هدف قرار داده بود، الظواهیری همواره به دنبال مبارزه با رژیمهای محلی و حاکمان عرب بوده است. اگر اخوان المسلمین بار دیگر ممنوع الفعالیت شود، افزایش فعالیتهای تروریستی امری اجتناب ناپذیر است. از آنجا که امپریالیستها از طریق سازمانها و نهادهایی مانند صندوق جهانی پول، ناتو ، اسرائیل و اتحادیه اروپا قدرتی فزاینده در اختیار دارند، انتظار اینکه اخوان المسلمین همه آنها را بیرون کند و باعث شود اقتصاد ناکارآمد نئولیبرال عوض شده و اقتصادی مفید جای آن را بگیرد (و در عین حال
فرهنگ سکولار و غرب زده مصر را به حال خود رها کند) رویایی دست نیافتنی است. ایران در این زمینه دست به اقدامی شجاعانه زده است و امپراطوری غرب هرگز این موضوع را نه بخشیده و نه فراموش کرده است. در واقع، اخوان المسلمین دهها هزار تن را برای توزیع نان یارانهای بین قشر فقیر بسیج کرده است تا به مهمترین مشکل اکثر مردم مصر رسیدگی کند. آنها گردانهایی را برای پاکسازی کوهستانها از زباله بسیج کردهاند. و این در حالی است که دفاتر آنها به آتش کشیده شده و فعالان آنها کشته شدهاند. به منظور اینکه میراث معنوی و نیروی انسانی مصر به خدمت گرفته شود، باید طرحی روشن جهت استقلال
نسبی این کشور از جهان تحت سلطه امریکا و تغییر آن به یک جامعه کمتر شبه غربی اجرایی شود. شاید چنین طرحی در کوتاه مدت شکست بخورد و زبالههای امپریالیسم که از گذشته انباشته شده، در مقابل آن قرار بگیرد. این بدون شک قصد و هدف امپریالیستها و پیروان آنها در مصر و جهان عرب است. این مایه شرمساری و همچنین یک جنایت است که ضد امپریالیستهایی مانند حمدین صباحی و محمد البرادعی رای تودهها (به اخوان المسلمین) را ناشی از اطلاعات غلط آنها توصیف کرده و خواستار کودتا میشوند و برای امپریالیستها در طرحهایشان آرزوی موفقیت میکنند و در عین حال در مورد تنها گروه واقعی ضد
امپریالیسم سیاه نمایی میکنند. اسلام هراسی آنها غیرمنطقی و بیدلیل است. آنها اکنون مشتاقانه در انتظارند تا دولت نظامی آنها را به مقامهای مختلف منصوب کند و اسلام گرایان دوباره به زندان برگردند.
خیانت به انقلاب مصر: کودتا تحریک کننده القاعده است
/
کدخبر : ۹۷۶۳