القاعده تا پیش از بحران سوریه یک گروه خطرناک بود که تهدیدی برای حیاتیترین منافع امریکا محسوب میشد، اما با بحران سوریه این مفهوم نیز دچار تحول شد.
القاعده که در سال ۲۰۰۱ مهمترین بهانه واشنگتن برای تشکیل ائتلاف و حمله به افغانستان بود، در سوریه مورد حمایت امریکا است و اگرچه جبههی النصره رسما اعلام کرده که شاخهای از القاعده در سوریه است، اما سیل تسلیحات و تجهیزات و کمکهای امریکایی و اروپایی برای این گروه و دیگر گروههای تروریستی در سوریه سرازیر است. در مورد تحول گفتمان در استراتژی امریکا و تعریف و توصیف آن بر اساس منافع ملی این کشور، میتوان به تحول در مفاهیم آزادی بیان، دموکراسی و حقوق بشر اشاره کرد. مفهوم آزادی بیان برای دولت امریکا تا جایی معنا دارد که یا در راستای منافع خودش باشد و یا این که
این آزادی بیان حداقل خطری برای منافع واشنگتن محسوب نشود. در این مورد میتوان به وضعیت ادوارد اسنودن، افشاگر برنامههای جاسوسی امریکا و نیز تلاش برای ممنوعیت پخش برخی رسانههای مستقل خبری نظیر پرس تیوی اشاره کرد. در مورد حقوق بشر نیز این گفتمان تحت تاثیر استانداردهای دوگانه امریکا است. حقوق بشر به یکی از ابزارها و اهرم فشار در سیاست خارجی امریکا بدل شده است، به گونهای که هرگاه رفتار و رویکرد و مشی یک کشور در تعاملات بینالمللی و اجرای منویات خود را نپسندد، آن کشور را متهم به نقض حقوق بشر میکند. با نگاهی گذرا به فهرست کشورهای ناقض حقوق بشر در وزارت خارجه
امریکا میتوان دریافت که هر ساله نام چند کشور تکرار میشود و پنج عنوان ثابت در این فهرست وجود دارد که عبارتند از روسیه، چین، ونزوئلا، ایران و کوبا. در مقوله دموکراسی نیز همین رویه در استراتژی امریکا مشهود است. امریکا همواره ادعا میکند که به دنبال ایجاد دموکراسی در همه کشورهای جهان است، اما با وجود این، دموکراسی در گفتمان امریکایی به معنای مطابق بودن اندیشههای فرد پیروز با منافع و خواستهها و مشی واشنگتن است و در صورتی که فرد پیروز دارای دیدگاهی مستقل و یا مخالف با منافع امریکا باشد و حتی اگر دقیقترین و کم خطاترین سیاست داخلی را داشته باشد که همه ابزارهای
دموکراتیک در آن اجرا میشود، باز هم این فرایند از نظر امریکا دموکراتیک نیست. نمونه آن را میتوان در مصر مشاهده کرد که محمد مرسی، اولین رئیس جمهوری منتخب مردم توسط ارتش سرنگون میشود، اما مقامات امریکایی از کودتا نامیدن این جریان به طور رسمی خودداری میکنند. چرا که مرسی فردی بود که در خط مشی امریکا قرار نمیگرفت. نمونه دیگر آن در ونزوئلا اتفاق افتاد که با وجود حضور صدها ناظر انتخاباتی از اروپا و نیمکره غربی، تنها به دلیل این که نامزد مورد حمایت امریکا یعنی انریکه کاپریلس در انتخابات پیروز نشد، واشنگتن این فرایند انتخاباتی را غیر دموکراتیک دانست. در مورد
مبحث تروریسم نیز امریکا با استانداردهای دوگانه حرکت میکند. از نظر امریکا دو نوع تروریسم وجود دارد: تروریسم خوب و تروریسم بد. تروریسم خوب تروریسمی است که در راستای منافع امریکا حرکت میکند و هر جا که این کشور نمیخواهد مستقیما مداخله کند از عوامل تروریستی بهره میگیرد. در این مورد میتوان به پناه دادن امریکا به لوئیس پوسادا کاریلس، تروریست بینالمللی اشاره کرد که خود به بمبگذاری در هواپیمای مسافربری مسیر کوبا-ونزوئلا اعتراف کرد. اقدامی که منجر به کشته شدن بیش از ۷۰ سرنشین و خدمه این هواپیما شد. ولی با وجود این یک دادگاه امریکایی همه اتهامات علیه او را
باطل اعلام کرد و دولت امریکا نیز به وی پناهندگی اعطا کرد. حمایت امریکا از تروریسم ابعاد وسیعتری نیز دارد که در این زمینه میتوان به حمایت نظامی، مالی و سیاسی واشنگتن از رژیم صهیونیستی اشاره کرد. رژیم اسرائیل مستقیما طرحهایی برای ترور هدفمند رهبران مقاومت و فرماندهان فلسطینی در کنست تصویب میکند و بخشی از بودجه آن توسط امریکا تامین میشود. طبق گزارش دفتر تحقیقات کنگره آمریکا، میزان کل کمک مالی دولت این کشور در سال ۲۰۱۲ به رژیم اسرائیل ۱.۳ میلیارد دلار بوده است که این میزان برابر با یک پنجم بودجه نظامی اسرائیل میباشد. بر اساس این گزارش کمکهایی که اسرائیل
تاکنون از امریکا دریافت کرده است از مجموع کمکهایی که ۱۵ کشور اروپایی برای بازسازی ویرانیهای جنگ جهانی دوم از امریکا دریافت کرده بودند، بیشتر است. این در حالی است که امریکا به ارتش اسرائیل اجازه داده تا از انبار مهمات ذخیره شده اضطراری این کشور در فلسطین اشغالی استفاده نماید. ارزش تسلیحات امریکایی که در چارچوب تدارکات اضطراری واشنگتن در اسرائیل نگهداری میشود بالغ بر ۲.۱ میلیارد دلار است. تغییر گفتمان جدید امریکا را میتوان در مفهوم القاعده مشاهده کرد. امریکا خود برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی القاعده را در کوههای تورابورای افغانستان پروراند و اعضای
آن را به سلاحهای مختلف مجهز کرد. در این راستا میتوان به اعتراف هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق امریکا در آخرین روزهای تصدی مسئولیتش اشاره کرد؛ وی تصریح کرد که امریکا نقش آشکاری در تاسیس القاعده داشته است. کلینتون در این سخنان گفت، بیایید به خاطر آوریم کسانی که در افغانستان و پاکستان با آنها در حال جنگ هستیم (شبکه القاعده) همان کسانی هستند که ۲۰ سال پیش به آنها کمک مالی کردیم. وزیر خارجه سابق ایالات متحده، انگیزه این کمک را مقابله با چالش اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان ذکر و تصریح کرد که امریکا قصد داشت از این طریق مانع آن شود که روسها کنترل آسیای مرکزی را
به دست گیرند. وی همچنین تصریح کرد که نه تنها ریگان، رئیس جمهور اسبق امریکا بلکه کنگره تحت تسلط دموکراتها نیز از این اقدام حمایت میکرد. بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر، القاعده به دشمن شماره یک منافع حیاتی و اساسی امریکا بدل شد. در همان زمان، بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان معتقد بودند که این حوادث، بازی جدید امریکا برای حضور در منطقه خاورمیانه است. با گذشت بیش از ده سال از این حادثه، نه تنها القاعده از بین نرفت، بلکه در پوشش گروههایی نظیر جبهه النصره باقی ماند؛ گروههایی که در تلاشند تا دولتهای مستقل از امریکا و مخالف رژیم صهیونیستی را با کمک حمایت مالی و نظامی
واشنگتن سرنگون کنند. تحولات به وجود آمده در مفهوم القاعده در استراتژی امریکا را میتوان به دو گونه تعبیر کرد. از یک سو میتوان القاعده را به طور کامل ساخته و پرداختهی سازمان سیا به عنوان بهانهای برای مداخله در امور کشورهای دیگر توصیف کرد، که بر این اساس میتوان حوادث ۱۱ سپتامبر را نیز نمایشی ساختگی برای فریب افکار عمومی مردم امریکا و به طور کلی جهان توصیف کرد. البته در القاعده هم به مرور زمان انشعاباتی به وجود آمده است که در آن برخی دارای دیدگاههای شدیدا ضد امریکایی هستند. در دیدگاه دوم میتوان القاعده را یک گروه مستقل با دیدگاههای افراطی توصیف کرد که
با کمک مالی و نظامی امریکا در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی تقویت شد و واشنگتن نیز پس از فروپاشی شوروی تلاش کرد که آن را خلع سلاح کند اما به دلیل ماهیت غیردولتی آن نتوانست این گروه را مهار کند. در این راستا میتوان حملات یازده سپتامبر را دامی دانست که سازمان سیا برای این گروه به وجود آورد تا بهانهای برای از بین بردن آن داشته باشد. اما در نهایت مقامات امریکایی به این نتیجه رسیدند که میتوان به جای از بین بردن القاعده از آن به عنوان ابزاری برای سرنگونی دولتهای ضد امریکایی و ضدصهیونیستی استفاده کرد که در این مورد میتوان به حمایت از القاعده در سوریه اشاره
کرد. از اینجا بود که القاعده خوب و القاعده بد نیز در گفتمان استراتژیک امریکا راه یافت.
تحلیلگر: مفهوم القاعده در راهبرد امریکا بارها تغییر کرده است
/
کدخبر : ۱۸۷۲۰